top of page
3 (4).png

یک کار خیلی مهم داستان موشی است که دوست دارد ساعت‌ها بنشیند و محو تماشای غروب خورشید شود. اما روزی، در یکی از این لحظه‌های لذت‌بخش، موش ناگهان ماری قرمز و ترسناک را روبه‌روی خود می‌بیند. موش از ترس در جای خود میخ‌کوب می‌شود و خود را از دست رفته می‌پندارد، اما به ناگاه حرف‌های مادرش را به یاد می‌آورد که به او می‌گفت: “هر وقت ترسیدی آب دهان‌ات را قورت بده! هر وقت آب دهان‌ات را قورت دادی نفس‌ات بالا می‌آید؛ هر وقت نفس‌ات بالا آمد، عقل‌ات می‌آید سرِ جای‌اش؛ و هر وقت عقل‌ات آمد سرِ جای‌اش، مغزت به‌کار می‌افتد!”

پس آب دهان‌اش را قورت داد و ترس‌اش را هم همراه با آن. آن‌گاه موش قصه عقل‌اش به‌کار افتاد و با تدبیر و اندیشه دلِ مار قرمز آتشین را نرم کرد. موش به مار پیشنهاد دوستی داد، پیشنهاد هم‌کاری و هم‌راهی.

از آن پس، آن دو با هم می‌خندیدند، بازی می‌کردند و با هم به تماشای غروب خورشید می‌نشستند.

یک کار خیلی مهم

C$13.00Price
Excluding GST/HST
    bottom of page