در یک ده کوچک دهقان فقیر و مهربانی زندگی میکرد. یکی از روزهای بهار در مزرعهاش، لکلکی زخمی را پیدا کرد و او را به خانه برد تا از او مراقبت کند. بعد از مدتی لکلک خوب شد و رفت و در بهار سال بعد سه تخم هنداونه برای دهقان آورد، او آنها را کاشت. دهقان بعد از به ثمر رسیدن هندوانهها، از دوستان و خویشان خود دعوت نمود و به محض بریدن هندوانهها هزاران سکة طلا از آنها بیرون ریخت. مرد طعمکاری که همسایة دهقان بود، ماجرا را شنید و لکلکی را زخمی و بعد از بهبود، او را رها کرد. بعد از مدتی لکلک برگشت و سه تخم هندوانه به او داد. او هم آنها را کاشت، بعد از رسیدن هندوانهها دوستان و خویشان خود را جمع کرد، اما به محض بریدن هندوانهها، هزاران زنبور از آنها بیرون آمدن و همة جمع را نیش زدند.
نخستین شماره از مجموعه «آی قصه قصه قصه» مشتمل بر داستانهای کوتاهی برای گروه سنی «ب» و «ج» تحت این عناوین است: سه موش و یک دانة گندم، ساقة نی، چان و شکار اردک، از آفتاب نترس، سه تخم هندوانه، چی مال کیه؟، کلاهی با یک منگولة آبی، بابا ریشدراز و بیبی دامن بلند، مروارید، و کی از چی ترسید؟
داستان مذکور «سه تخم هندوانه» نام دارد.
top of page
C$8.00Price
Excluding GST/HST
bottom of page