کتاب تصویری «جیک و میک» داستانی فانتزی درباره‌ی دعواهای کودکان، آشتی کردن‌ها و دوستی‌ دوباره‌ و عمیق‌تر آن‌ها با یکدیگر است.
جِیک و مِیک همسایه بودند. خانه‌ی آن‌ها روی دو تپه دقیقاً روبه‌روی هم قرار داشت؛ آن‌ها هر روز که از خواب بیدار می‌شدند از خانه‌های‌شان بیرون می‌آمدند تا به یکدیگر صبح‌به‌خیر بگویند. بعد هم تمام روز را با هم سپری می‌کردند. سراغ باغچه می‌رفتند و به‌گل‌ها رسیدگی می‌کردند. با کمک هم کیک توت‌فرنگی آماده می‌کردند و… وقتی هم که شب‌ از راه می‌رسید، دوتا دوست از داخل خانه‌های‌شان با چراغ‌قوه به هم علامت می‌دادند و شب‌به‌خیر می‌گفتند.
اما یک روز اتفاق بدی افتاد. جیک و میک پشت میز چایخوری نشسته بودند و مشغول خوردن چای و کیک بودند که بحث‌شان بالا گرفت و دعوای‌شان شد. آن‌ها بر سر این موضوع که کدام‌یک دوستان بیشتری دارد و محبوب‌تر است با یکدیگر دعوا کردند. جیک می‌گفت: «تو راست نگفتی. تو شروع کردی.» و میک می‌گفت: «نه خیر تقصیر توست. تو شروع کردی.» خلاصه اینکه از آن روز به بعد، دیگر هیچ خبری از مهمانی‌های عصرانه یا شب‌به‌خیر گفتن نبود…